سلام
بعد از مدتی اومدم پیشت .دلم تنگ شده بود میدونی هرموقع میام اینجا ارامش خاصی میگیرم
این روزا بیشتر از هر موقه ی دیگه ای بهش فکر میکنم دلم خیلی تنگ شده براش کاش ببینمش
این دلتنگی و بی خبری اینقد روم تاثیر گزاشته ک به طور ضایع وار همش از مامانم سوال میپرسم اونم همش جوابای ...
:(( هیچ دلم اروم نمیگیره
دیشب خیلی دلم گرف از کسایی که فک میکردم باشخصیتن ! خب آدم دلش میگیره آدما مسخرش میکنن
میدونی این روزا آدما شوخی شوخی حرفای تلخ دلشونو میزنن بهت به نظرم اینجوری خیلی دل ادم میشکنه خیلی :( میدونی چیه اگه قیافه و ظاهرمو مسخره کنن شاید بتونم تحمل کنمو چیزی نگم ولی نمیتونم کسی چادرمو ک یادگار حضرت فاطمس رو مسخره کنه چون واقعا بغضم میگیره همون لحظه
نمیزارم کسی چادرمو مسخره کنه و از این بعد خیلی به خودم میرسم که فک نکن امبلم ! (متاسفانه امروزه عقلشون تو چشمشونه !)
میدونی دوتا تجربه و نتیجه ی ارزشمند گرفتم تو این چن روزه :
اولیش اینه ک خدا یه فرشته ای توی زندگیم گزاشته به اسم مادر ^____^ عاشششقم ینیا تو این چن روزه ک انفولانزا گرفته بودم مثه یه پرستار مواظبم بود شب وروز ...حتی به غر هم نزد
دومیش اینه ک فهمیدم هیچ موقه کسی و چیزی رو بیشتر از ظرفیت و واقعتیشون بزرگ نکنم ...چون فقط باعث ازار خودت میشن
داره زمستون میرسه ,چرا نمیرسی
نگاه من دلواپسه ,چرا نمیرسی